گروه انديشه: اينكه در قرآن تأكيد شده كه از سوءظن اجتناب شود، بدان دليل است كه انسان حق ندارد آنچه را درباره افكار و آثار ديگران به ذهن و مخيله او خطور میكند، به ديگران نسبت دهد؛ به عبارتی ممكن است ذهنيات خود را در فهم سخنان و نوشتههای ديگران دخالت دهد.
حجتالاسلام و المسلمين ابوالفضل ساجدی، عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) پس از تعريف هرمنوتيك و تبيين مهمترين رويكردهای هرمنوتيكی در دنيای غرب، به بيان سابقه مباحث هرمنوتيكی و روششناسی فهم در دنيای اسلام (بهويژه در تفسير و علوم قرآنی) و همچنين مهمترين نكات اشتراك و افتراق اين شيوه در ديدگاه انديشمندان اسلامی و غربی پرداخت.
تأكيد افراطی هرمنوتيك فلسفی بر دخالت پيشفرضها در فهم متن
وی پيشفرضها در فهم معنای متن را از جمله موارد اختلاف و مورد بحث ميان برخی هرمنوتيستهای غربی و انديشمندان مسلمان برشمرد و اظهار كرد: برای مثال تأكيد هرمنوتيك فلسفی بر دخالت پيشفرضها و پيشفهمها در فهم، تأكيدی افراطی است؛ يعنی آنچنان اين امر را پررنگ جلوه میدهد كه منجر به نسبيت در فهم میشود.
سردبير فصلنامه علمی ـ تخصصی معرفت كلامی با بيان اينكه از ديدگاه هرمنوتيستهای فلسفی چون هايدگر و گادامر تفسير مطلقاً نمیتواند از پيشدانستهها مستقل شود، افزود: از همين روی، همواره وابسته به آن پيشفرضهاست. لازمه تأكيد بيش از حد بر اين مطلب آن است كه ما به هيچ وجه نتوانيم از پيشفرضها جدا شويم و چون بر اين امر ناتوانيم، هركس با توجه به پيشفرضهای خاص خود، فهمی متفاوت از ديگری دارد؛ هيچ فهمی ترجيح بر ديگری ندارد و همه تفاسير، تفسير درست محسوب میشوند.
وی ادامه داد: به تعبير اينان ما اسير موقعيت هرمنوتيكی خود هستيم و نحوه بودن ما در جهان بهگونهای است كه اين پيشفرضها، نه تنها مضر نيست، بلكه ضروری است و ما چارهای از آنها نداريم. لازمه اين سخن آن است كه سخن صحيح معنا نداشته باشد؛ سخن «الف» فهم او با پيشفرض خود و سخن «ب» نيز فهم وی با پيشفرض خود اوست و... اگر چنين سخنی پذيرفته شود، تفسير به رأی امری مجاز خواهد شد.
بحث تعدد قرائتها يكی از لوازم ديدگاه هرمنوتيك فلسفی است و هرمنوتيستهای ملتزم به اين ديدگاه، عملاً نتايج چنين تفكری را پذيرفتهاند. واقعيت آن است كه اين يكی از خطرات جدی پيش روی ماست و در صورت پذيرفتن تعدد قرائتها، ديگر تفاوتی بين اسلام امريكايی و غير امريكايی وجود نخواهد داشت
رويكرد انديشمندان اسلامی به جايگاه پيشفرضها در فهم متن
اين محقق و پژوهشگر در بيان رويكرد انديشمندان مسلمان به پيشفرضهای دخيل در فهم متن تصريح كرد: به عقيده انديشمندان مسلمان صحيح آن است كه پيشفرضهای دخيل در فهم متن را به چند دسته تقسيم كنيم: برخی از اين مقدمات و پيشفرضها از اموری هستند كه نقش ابزاری صرف داشته و تأثير منفی در نتيجه نمیگذارند، مانند دانستن لغت، گرامر و قواعد دستوری فهم متن، علم منطق و... ولی برخی از پيشفرضها میتوانند تأثير منفی در نتيجه داشته باشند و به تحميل برخی از ديدگاهها و ظنيات فرد به متن بينجامد كه اين همان تفسير به رأی است.
وی با تأكيد بر اينكه ما نهتنها حق تفسير به رأی قرآن را نداريم، بلكه درباره سخن ديگران نيز نبايد تفسير به رأی كنيم، تصريح كرد: اينكه در قرآن و روايات ما تأكيد شده كه از سوءظن اجتناب كنيم، اين يك امر اخلاقی و برای همگان پذيرفتنی است، و بدان دليل است كه انسان حق ندارد كه آنچه را كه درباره افكار و آثار ديگران به ذهن و مخيله او خطور میكند، به ديگران نسبت داده و ذهنيت خود را بر آنان تحميل كند و اگر چنين حقی داشت، سوءظن كار اشتباهی نمیبود. اشتباه بودن سوءظن بدان دليل است كه ممكن است ذهنيات خود را در فهم سخنان و نوشتههای ديگران دخالت دهيم.
عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) با بيان اينكه برای فهم يك متن بخشی از مقدمات گرچه پيشدانسته محسوب میشوند، اما لازم و مفيد بوده و مضر نيستند، ادامه داد: بنابراين بايد ميان انواع پيشفرضها و پيشدانستهها و انواع ابزارهای لازم برای ورود به فهم معنای يك متن تفكيك قائل شويم.
سردبير فصلنامه علمی ـ تخصصی معرفت كلامی افزود: اين امر درباره قرآن نيز صادق است و اين ديدگاه كلی هرمنوتيك فلسفی كه دخالت و تأثير پيشدانستهها در فهم متن را چنان پررنگ و برجسته میكند كه منجر به نسبیگرايی در فهم معنای يك متن میشود، برای ما قابل پذيرش نيست.
وی عنوان كرد: سروش در كتاب «قبض و بسط تئوريك شريعت» نقش پيشدانستهها در فهم متن را چنان پررنگ كرده كه ديدگاه ايشان، منجر به نسبیگرايی مطلق در فهم شده و مهمترين هدف اين نسبيتگرايی، مورد هجمه قرار دادن فهم دينی است؛ در حالی كه اگر دخالت پيشفهمها و ارتباط آنها با همديگر به نحوی كه در كتاب «قبض و بسط تئوريك شريعت» مطرح شده بپذيريم، نهتنها فهم دين، بلكه همه فهمها متزلزل شده و هيچ فهمی قابل اعتماد نخواهد بود.
يكی بر سر شاخ و بن میبريد!
اين محقق و پژوهشگر با بيان اينكه چنين ديدگاهی نقض ديدگاه خود سروش و نوعی خودشكنی در استدلال تلقی میشود و مصداق «يكی بر سر شاخ و بن میبريد!» است، اضافه كرد: بنابراين، تأكيد افراطی بر پيشفرضها و پيشفهمها و عدم تفكيك ميان آنها در فهم متن، از ديگر موارد اختلاف ميان انديشمندان مسلمان و برخی از هرمنوتيستهای غربی (از جمله هواداران هرمنوتيك فلسفی و تا حدی هرمنوتيك رمانتيك) است.
ساجدی با اشاره به اينكه از ديدگاه انديشمندان اسلامی نمیتوان حكم يكجا و واحدی برای پيشفرضها صادر كرد، ادامه داد: از سوی ديگر، ورود پيشدانستهها و پيشفرضها طبق قواعدی انجام میشود؛ به عبارت ديگر، مقدمات و پيشفرضهايی وجود دارد كه برای فهم همه متون مشترك است (مانند دانستن زبان و الفبا و مقدمات هر علم) و برخی از پيشفرضها نيز مخصوص فهم معنای متن خاصی است و بايد ميان اين دو پيشفرض نيز تفكيك قائل شد.
ضرروت توجه به بستر ظهور انديشه غربی
وی با تأكيد بر ضرروت توجه به بستر ظهور انديشه غربی در باب مباحث هرمنوتيك خاطرنشان كرد: بايد انديشههای جديد غربی را در بستر ظهور آنان تحليل كنيم و بدانيم كه برای چه اين ديدگاهها مطرح شدهاند. با تحليل انديشه غربی درمیيابيم كه در دوران جديد، بهويژه نسبت به دين و فهم آن، چالشهای مختلفی وجود داشته و اين چالشها مراحل گوناگونی را طی كرده است.
سردبير فصلنامه علمی ـ تخصصی معرفت كلامی اظهار كرد: بخشی از بستر ظهور مباحث هرمنوتيك به تحولات انديشه فلسفی در غرب (در دوران مدرن و پستمدرن)، بخشی به چالشهای پيش روی مسيحيت و عدم توانايی آن در پاسخگويی به نيازها و بخشی نيز به ابهامات و انتقادات وارد شده به كتاب مقدس برمیگردد كه منجر به جستوجوی راههايی برای حل اين معضلات شده است. آنچه از اين بستر بيرون آمده، خودبهخود نبايد تلقی به قبول شود؛ بلكه بايد نقد و بررسی شده و موارد پذيرفتنی معقول و نامعقول، حق و باطل و سره و ناسره آن مشخص شود.
به عقيده انديشمندان مسلمان صحيح آن است كه پيشفرضهای دخيل در فهم متن را به چند دسته تقسيم كنيم: برخی از اين مقدمات و پيشفرضها از اموری هستند كه نقش ابزاری صرف داشته و تأثير منفی در نتيجه نمیگذارند، مانند دانستن لغت، گرامر و قواعد دستوری فهم متن، علم منطق و... ولی برخی از پيشفرضها میتوانند تأثير منفی در نتيجه داشته باشند و به تحميل برخی از ديدگاهها و ظنيات فرد به متن بينجامد كه اين همان تفسير به رأی است
پذيرش قرائتهای مختلف از دين، وجهی برای تفسير باقی نمیگذارد
وی در ادامه سخنان خود با توجه به مبحث «تعدد قرائتها» تصريح كرد: متأسفانه برخی از روشنفكران ما بدون توجه به تفكيك ميان مطالب صحيح و سقيم شكل گرفته در اين بستر، به نحوی منفعلانه و با علاقه خاص به برخی از نحلههای فكری غرب، انديشههای آنان را تلقی به قبول كرده و بر اساس آن میخواهند قرآن و مبانی اسلام را تفسير و تأويل كنند و يكی از نتايج مهم و البته خطرناك به دست آمده از اين شيوه مواجهه با انديشه غربی، موضوع تعدد قرائتهاست.
ساجدی با اشاره به اينكه موضوع تعدد قرائتها و فهمها در سالهای اخير در محافل علمی حوزوی و دانشگاهی بسيار مطرح شده است، عنوان كرد: نتيجه پذيرفتن برخی از ديدگاههای انديشه غربی (از جمله در حوزه هرمنوتيك فلسفی)، تعدد قرائتها و قادر نبودن بر داوری ميان فهمهای مختلف، ترجيح يكی بر ديگری است و در صورت پذيرش قرائتهای مختلف از دين، وجهی برای تفسير باقی نمیماند.
عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) افزود: برخی از روشفنكران داخلی (نظير عبدالكريم سروش) متأثر از اين روش هرمنوتيكی برآنند كه همه فهمها درست است و نهتنها ترجيحی بين شيعه و غير شيعه وجود ندارد، بلكه حتی بين اسلام و غير اسلام ترجيح معنا ندارد. همين طرز تفكر منجر به طرح «صراطهای مستقيم» و مباحث مربوط به پلوراليسم دينی شده است.
وی درباره مبانی نظريه تعدد قرائتها گفت: مبنای اين ديدگاه كه برخی از روشنفكران ما آن را پذيرفته و خود را ملتزم به لوازم آن كردهاند، همان هرمنوتيك فلسفی غربی است كه لازمه آن متزلزل كردن فهم و بستن راه آن و صحيح دانستن همه فهمهای متفاوت و متضاد است، حال آنكه حقيقت امر چنين نيست و چنين عقيدهای مشكلات متعدد معرفتشناختی و معناشناختی را در پی دارد. البته روشنفكران متدينی در كشور ما نيز هستند كه به روشهای صحيح فهم متن توجه، و به راههای اصيل و قابل قبول تكيه میكنند.
سردبير فصلنامه علمی ـ تخصصی معرفت كلامی يادآور شد: بحث تعدد قرائتها يكی از لوازم ديدگاه هرمنوتيك فلسفی است و هرمنوتيستهای ملتزم به اين ديدگاه، عملاً نتايج چنين تفكری را پذيرفتهاند. واقعيت آن است كه اين يكی از خطرات جدی پيش روی ماست و در صورت پذيرفتن تعدد قرائتها، ديگر تفاوتی بين اسلام امريكايی و غير امريكايی وجود نخواهد داشت. اين تعدد قرائتها در دوران نخستين اسلامی نيز مشهود است، همچنان كه معاويه و يزيد نيز هر يك، اسلام خود را اسلام حقيقی تلقی میكردند.